پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
هزینه کلایمر در تهران
نوشته شده در دو شنبه 25 اسفند 1399
بازدید : 285
نویسنده : حسن والی زاده

هزینه کلایمر برقی در تهران و کرج

برای فهمیدن هزینه کلایمر در تهران به سایت تهران کلایمر مراجعه کنید.
اگر می خواستید این آمار را بخوانید ، فکر می کنید که حدود 30 تا 40 سال پیش ناگهان اضطراب از نسل بشر مانند طاعون تاریک رواج داشته است.

اضطراب به سرعت در حال افزایش است که روند روند تقریباً کاملاً عمودی است - و در حال حاضر فقط 40 میلیون بزرگسال در ایالات متحده آمریکا را تحت تأثیر قرار می دهد.

و سپس افرادی هستند که فکر می کنند اضطراب اغراق آمیز یا جعلی است.

اضطراب واقعی است ، و قدرتمند است این افکار ، روده ها و ضربان قلب ما را ربوده است.

در بعضی مواقع ، می تواند فلج کننده باشد. مردم از اینکه می دانند چگونه با اضطراب کنار بیایند ، ناامید هستند ، اما با اطلاعات متناقض فلج می شوند.

من برای شما چند خبر آورده ام: ما به طور کلی به این اشتباه نگاه کرده ایم.

مثل این فکر کنید: اضطراب مثل زنگ دود است. هنگامی که یک "آتش" را در قلب یا سر ما تشخیص می دهد خاموش می شود - مانند احساس خطر بودن یا احساسات ناخوشایند. و تنها 30 ثانیه به تماشای اخبار صبحگاهی طول می کشد تا ببینیم جهان ما در بعضی مناطق به آتش کشیده شده است.
من دوست دارم از کلمه "اکوسیستم" استفاده کنم تا به ما کمک کند تا درباره پیچیدگی زندگی خود فکر کنیم. اکوسیستم شما مجموع دنیای اطراف شما است - نحوه تعامل با خانواده ، اجتماع ، قوانین و انتظارات فرهنگ شما ، آسیب های گذشته ، سلامت جسمی و افکار ، امیدها و اقدامات شما.

اکوسیستم مخرب که ما آن را زندگی عادی می نامیم ، پر از خواسته ها و انتظارات ظالمانه برای آنچه انجام می دهیم است.

اکوسیستم های ما مشکل هستند نه زنگ خطر. ما از هم جدا شده و بیش از حد تخمین زده ایم. ما سعی می کنیم همه اوقات برای همه مردم باشیم. ما هم اکنون همه چیز را می خواهیم. ما روابط واقعی را با جعبه های الکترونیکی جایگزین کرده ایم.

دوستان من ، هشدارها خوب کار می کنند. اما ما به مردم گفته ایم كه باید باتری های موجود در دزدگیر دود را خاموش كنند و بیرون بیاورند. برای روشن شدن: این یک سفر مادام العمر است. اما می خواهم امروز شما را به انجام شش کار مهم تشویق کنم تا شروع به تغییر رابطه خود با اضطراب کنید.

1. استفاده از اضطراب را به عنوان یک هویت متوقف کنید.

اضطراب یک بیماری پزشکی یا یک اختلال ژنتیکی یا یک روش وجود نیست.

این یک بهانه یا حکم اعدام نیست. شما اضطراب نیستید میلیون ها نفر "با اضطراب" به این باور می پردازند که به یک بیماری مبتلا شده اند ، در حال قدم زدن هستند. آنها آن را مانند شنل پوشیدن می پوشند ، آنها را می پوشاند و به پایین می کشاند و هر کاری انجام می دهد را تحت تأثیر قرار می دهد.

اما اضطراب یک پاسخ جسمی و روانی آموخته و سازگار با دنیایی است که پر از تهدید و قطع ارتباط است - درک شده یا واقعی.

این ترس از آینده و ترس از چیزهایی است که شما نمی توانید کنترل کنید. اضطراب روشی است که بدن شما سعی در مراقبت از شما دارد.

و از آنجا که شما آن را آموخته اید ، نمی توان آنرا یاد گرفت.

اضطراب کسی نیست که شما هستید: این روشی است که دنیا را تجربه می کنید. این سیگنال هشدار دهنده است که شما را از عزیزان خود جدا کرده اید و دنیایی که در آن قرار گرفته اید (یا اینکه خودتان ایجاد کرده اید) در آتش است.

2. به هشدارها احترام بگذارید.
ما هنوز درگیر همه گیر ، رکود اقتصادی ، بی عدالتی های گسترده مدنی و ناآرامی های جامعه هستیم - و همه اینها که هیچ رهبری مشخصی ندارند.

در لحظاتی مثل این ، هشدارهای شما باید خاموش شود.

این دقیقاً همان چیزی است که آنها برای آن در نظر دارند. به آنها احترام بگذارید و به آنها احترام بگذارید و به دنبال آنچه آنها سیگنالینگ هستند جستجو کنید.

آلارم های شما در تلاشند تا به شما چه بگویند؟

بیاموزید که هشدارها را به شخصه برای چه زمانی و چرا خاموش کنید.

شاید در حال کار کردن با همکار خاصی در سالن باشد یا توسط کسی که به شما اهمیت می دهد نادیده گرفته شود. یا شاید این زمانی باشد که بعد از یک روز طولانی و خسته کننده به خانه می آیید و می ترسیدید وارد خانه شوید زیرا تنها تنهایی در انتظار سلام و احوال پرسی شماست. شاید این وزن یک تراژدی گذشته باشد.

بله ، هشدارها بلند هستند. ضربان قلب شما را فرا می گیرد.

افکار زشت ، لعنتی و مزاحم از طریق ذهن شما موشک می شوند. افکار شما از کنترل خارج می شوند. اما هر چه بیشتر زنگ هشدارها را نادیده بگیرید ، دیگر خود را از کنترل افکار خود ، تغییر محیط خود و به دست آوردن آنچه شما نیاز دارید ، قطع می کنید. به جای خاموش کردن آن ، به اضطراب خود توجه کنید.

وقتی اتفاقات غم انگیز برای شما رخ می دهد ، باید احساس غم و اندوه کنید.

هنگامی که تراژدی زده می شود ، باید دلخور شوید. وقتی شخصی در اطراف شما می میرد ، باید عصبانی و عمیقاً غمگین شوید. احساس صدمه ، قیمت پذیرش عشق است. داشتن احساسات ناراحت کننده یا تجربه های دردناک به معنای شکستن شما نیست. این بدان معنی است که شما یک انسان هستید و بخشی از معامله درد است.

چگونه داروی اضطراب هشدارها را خاموش می کند؟
ما نمی توانیم در مورد اضطراب صحبت کنیم بدون اینکه در مورد داروهای اضطراب صحبت کنیم. من می خواهم واضح باشم: ما به عنوان یک جامعه ، ما به طریقی بیش از حد مورد توجه قرار می گیریم. ما به رفع سریع معتاد هستیم. از هرگونه احساس ناراحت کننده جلوگیری می کنیم. ما با شیمی مغز ما بازی می کنیم. این خطرناک است و بسیار نگران کننده است.

جای تعجب نیست که یکی از تلاشهای رایج برای "رفع مشکل" شخصی که با اضطراب دست و پنجه نرم می کند ، پرتاب قرص قرص هایی برای این مشکل است. این داروها در دسته هایی مانند SSRI ، بنزودیازپین ها یا آنتی هیستامین های برچسب خورده مانند هیدروکسیزین قرار می گیرند.

بله ، اینها کلمات بزرگی هستند. اما نکته این است که هر دارویی که مصرف می کنید یک فرایند بسیار پیچیده و تعاملی در مغز شما ایجاد می کند.

من در اینجا در حال توضیح بیش از حد هستم ، اما نتیجه نهایی این است که داروها هشدارها را پایین می آورند یا "خاموش می کنند". و خاموش کردن زنگ خطر آتش سوزی را خاموش نکرد. تقریباً در هر شرایطی ، دارو یک راه حل طولانی مدت نیست.

در کوتاه مدت ، اگر هشدارهایتان دائما در حال زنگ زدن هستند ، دارو می تواند مفید باشد.

در مدت زمان زندگی که هشدارها زیاد بود ، مدتی داروهای اضطرابی مصرف کردم. این به من کمک کرد دستانم را از گوشم بردارم و با جامعه ، مربیان و مشاوران خود ارتباط برقرار کنم.

اما قبل از مصرف داروها ، توصیه می كنم كه با یک مشاور و پزشك مشورت كنید تا رژیم غذایی و خواب ، ارتباط و روابط و تروما و تاریخچه خانوادگی خود را بررسی كنید.

اگر به مدت یک فصل به مصرف دارو مشغول شوید ، می تواند یک درمان قابل توجه باشد زیرا شما بهبود می یابید و افکار و اعمال خود را تغییر می دهید. فقط بخاطر داشته باشید که لازم نیست - و تقریباً هرگز نباید - بخشی از داستان شما برای همیشه باشد.